loading...
تحقیقات دانشجویان دانشگاه آزادشهر
معصومه شیری بازدید : 2 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)

 

موضوع                                              استاد گرامی/ دکتر علیرضا میرعرب

تربیت دینی کودک از دیدگاه غزالی             عذرا نقوی / دانشجوی کارشناسی نا پیوسته  اموزش ابتدایی    /  ترم 1 ورودی 92

                                                                

اشاره

تربیت دینی کودکان اهمیت خاصی در نظام آموزشی و تربیتی اسلام دارد. تحقیقات نشان می دهد بسیاری از افرادی که در بزرگ سالی نسبت به عبادات سستی از خود نشان می دهند، بی اعتقاد به دین و تکالیف دینی نیستند؛ بلکه عواملی چون بی توجهی و یا عدم تقید والدین نسبت به انجام به موقع تکالیف عبادی، عدم ورزیدگی کودکان در انجام عبادات در کودکی و ناآگاهی آنان از فلسفه و اهمیت عبادات، در این زمینه نقش دارند. نظام آموزشی ما تا کنون در عمل نتوانسته است این آمادگی را در دانش آموزان برای رفع این مشکل ایجاد کند. برای رفع این مشکل ضروری است پیش از سن تکلیف، کودکان با اعمال و تکالیف عبادی، فلسفه و فواید اعمال عبادی متناسب با دوره کودکی آشنا شوند. والدین و مربیان به عنوان مسئولان اصلی تربیت، باید زمینه فراگیری و انجام برخی از مسائل دینی را برای کودکان فراهم نمایند.

تربیت دینی

 

براساس آیات و روایات، فلسفه وجودی انسان رسیدن به سعادت و قرب الهی است. به این منظور، دین اسلام برنامه های جامع و کاملی در قالب تربیت دینی در بر دارد. از جمله این برنامه ها، «عبادت و بندگی» است. عبادت یکی از نیازهای واقعی و اساسی است که ریشه در اعماق جان و فطرت بشر دارد و اسلام آن را به منزله یک برنامه جامع تربیتی برای پرورش و تکامل روح و روان انسان برنامه ریزی کرده است. تربیت دینی مفهومی عام است که شامل حوزه های مختلفی همچون تربیت عقلانی، سیاسی، اجتماعی، جنسی، عاطفی، اعتقادی، اخلاقی و عبادی می باشد. تربیت دینی «عبارت است از مجموعه اعمال عمدی و هدفدار به منظور آموزش گزاره های معتبر یک دین به افراد دیگر؛ به نحوی که آن افراد در عمل و نظر به آن آموزه ها متعهد و پایبند گردند».[1]

 

یکی از مهم ترین ابعاد تربیت دینی در دوره کودکی، تربیت عبادی است. این نوع تربیت که شامل پرورش بعد معنوی و ایجاد زمینه ارتباط با خداوند است، بسیار مورد تأکید پیشوایان دینی(ع) می باشد. بعضی تربیت عبادی را: «آموزش عبادات به متربیان و متعهد کردن آنان به انجام آن ها»[2] می دانند. به طور کلی، تربیت عبادی بُعدی از تربیت دینی است که متربی را با اعمال و تکالیف عبادی آشنا و آنان را با انگیزه راسخ، به انجام آن مکلف می کند.

 

بحث تربیت عبادی یکی از مهم ترین مسائل در محافل علمی و آموزشی در جامعه دینی است که توجه بسیاری از پدران و مادران دین مدار و مربیان متعهد و دل سوز را به خود جلب کرده است. از سوی دیگر، تربیت عبادی دنباله و مکمل تربیت اعتقادی است و تربیت اعتقادی بدون آن بار ارزشی ندارد؛ زیرا لازمه شناخت یک دین، عمل به آموزه های آن است.

 

حال این پرسش مطرح است که چه کنیم تا فرزندانمان مؤمن، متعهد و عامل به تعالیم دینی و تکالیف عبادی رشد کنند؟ برای پاسخ به این پرسش در این مقاله حول سه محور اساسی بحث می شود:

 

الف) ضرورت تربیت عبادی کودکان در دوران خردسالی؛

 

ب) ضرورت بیان فلسفه اعمال عبادی در حد درک کودکان:

 

ج) مسئولیت و محدوده زمانی والدین در تعلیم و تربیت مسائل دینی و عبادی کودکان.

ضرورت تربیت عبادی کودکان در دوران خردسالی

 

متخصصان تعلیم و تربیت در مورد نقطه شروع پرورش مذهبی و آموزش برنامه های معنوی و تعلیمات دینی، دو نظر بیان کرده اند:

 

گروهی معتقدند: «کودک تا به حد بلوغ و رشد نرسد، استعداد درک آموزش های دینی را ندارد و نباید تحت تربیت دینی قرار گیرد. گروه دیگری عقیده دارند که اطفال نیز لیاقت و استعداد آن را دارند که تحت تربیت دینی قرار گیرند و مربیان می توانند مطالب دینی را ساده و قابل فهم نمایند و به کودکان تلقین کنند و آنان را وادار سازند که برنامه های آسان دین را انجام دهند تا با افکار و اعمال دینی نشو و نما یابند».[3]

 

اسلام در این باره دیدگاه های متقن و دقیقی ارائه کرده است. در تفکر اسلامی، انسان در مقام جانشین خدا، خلافت الهی بر روی زمین را عهده دار است. برای کسب این مقام، باید از دوران خردسالی و چه بسا قبل از آن، اقدام های لازم را به عمل آورد تا کودک آمادگی پذیرش تکالیف الهی را در زمان بلوغ پیدا کند. براساس سنت و رهنمودهای معصومان(ع)، آموزش دینی و عبادی از هنگام تولد شروع می شود؛ زیرا تربیت در دوره کودکی پایه و اساس رشد و بالندگی معنوی در دوره های بعدی خواهد بود.

 

غزالی معتقد است: «تربیت دینی باید از سنین پایین آغاز شود؛ زیرا در این سن کودک بدون طلب دلیل و برهان، آماده پذیرش عقاید دینی است. از طرف دیگر، نهادینه کردن معانی دینی با تلقین و تقلید آغاز می شود و سپس با توجه به مراحل گوناگون رشد، دستورات مناسب هر مرحله به تدریج عرضه می شود و در پایان به پدید آمدن باورهای عمیق و محکم در ذهن انسان می انجامد».[4]

 

براساس نظر شرع مقدس اسلام کودکان تا به سن بلوغ نرسند، تکلیفی متوجه آنان نیست؛ اما هنگامی که به سن تکلیف می رسند و با مجموعه تکالیف شرعی مواجه می شوند، در صورت نداشتن آشنایی و آمادگی پیشین، پذیرش و انجام تکالیف دینی برای آنان دشوار می باشد و چه بسا رغبتی نسبت به اعمال عبادی از خود نشان ندهند. یکی از فلسفه های تعلیم تکالیف عبادی به کودکان در دوره خردسالی این است که بر اثر مداومت، انجام آن اعمال برای آنان ملکه شود تا در زمان سن تکلیف، برای آنان دشوار نباشد. بی شک اگر کودکان در آغاز دوران کودکی و سال های نوجوانی از آموزه های دینی بهره ای نبرند، قطعاً در جوانی و بزرگ سالی با یک رکود معنوی و در نهایت خسارت روحی مواجه خواهند شد. امینی معتقد است: «درست است که پسر بعد از پانزده سال و دختر بعد از نه سال به تکلیف می رسند و قبل از آن تکلیفی ندارند؛ اما انجام تکالیف دینی را نمی توان تا سن بلوغ به تأخیر انداخت. باید انسان از کودکی به انجام عبادات و تکالیف دینی عادت کند تا در سن بلوغ به آن ها رغبت داشته باشد...، [و الا] انجام آن عبادت در سن بلوغ برای بچه دشوار خواهد بود یا اصلاً زیر بارش نمی رود و اگر هم نمازخوان شود، چندان تقیدی به آن نخواهد داشت و با اندک بهانه ای ممکن است آن را ترک نماید؛ زیرا عملی که از زمان کودکی عادی نشده باشد، عادت کردن به آن دشوار خواهد بود».[5]

 

البته باید بکوشیم حس و رغبت کودکان نسبت به تکالیف عبادی، به انگیزه و خواست درونی تبدیل شود و این علاقه از درون بجوشد، نه اینکه فقط در حد اطلاعات دینی باقی بماند. بنابراین باید افزون بر بعد شناختی، با بهره گیری از بُعد عاطفی کودکان از ابتدا تصویری زیبا از دین و تکالیف دینی برای آنان ترسیم کرد تا شور و انگیزه گرایش و عمل به تکالیف و مناسک عبادی در کودکان درونی شود. برای تحقق این هدف، ضرورت دارد در دوره کودکی آمادگی های لازم برای انجام یک مجموعه از اعمال عبادی (نماز، روزه) را در آنان ایجاد کرد؛ این مطلب به خوبی از روایات فهمیده می شود. برای مثال پیامبر اکرم(ص) در روایتی می فرماید: «نماز را در هفت سالگی به فرزندانتان تعلیم دهید».[6] مانند همین روایت از امام علی(ع) نقل شده است که حضرت می فرماید: «از هفت سالگی فرزندانتان را به نماز امر کنید».[7]

 

در این زمینه امام باقر(ع) نیز می فرماید: «ما اهل بیت هنگامی که کودکانمان به پنج سالگی رسیدند، دستور می دهیم نماز بخوانند؛ ولی شما از هفت سالگی آنان را به نماز خواندن امر کنید و ما در هفت سالگی امر می کنیم به اندازه توانایی شان نصف روز و یا بیشتر و یا کمتر روزه بگیرند و دستور می دهیم هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب شد، افطار کنند. این عمل برای آن است که به روزه گرفتن عادت کنند. پس شما کودکان خود را در نُه سالگی به اندازه توانایی شان امر به روزه گرفتن کنید و چون تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب گردید، افطار کنند».[8]

 

از این روایات بر می آید که باید کودکان را در خردسالی به فراگیری و اقامه نماز و گرفتن روزه تمرین داد تا به تدریج برای آنان عادت و ملکه شود و هنگام سن تکلیف، به خوبی آماده باشند. حتی با توجه به اینکه کودکان از تنبیه بدنی منع شده اند، اما در مورد زمینه سازی و تحریک و وادار کردن آنان به نماز، گاهی ائمه(ع) امر به تنبیه فرموده اند. فقیهان نیز معتقدند در تمرین دادن کودک به نماز در صورت لزوم، به مقداری که دیه واجب نشود، می توان او را تنبیه کرد. از روایات بر می آید که اگر کودکان در خواندن نماز سستی کنند، می توان آنان را با رعایت موازین شرعی، تنبیه (از زبانی تا عملی) کرد. البته در روایات، از نظر زمان و سن بازخواست اختلاف وجود دارد. از این رو، نمی توان به طور دقیق مشخص کرد که در چه سنی می توان آنان را با تنبیه به نماز واداشت. در تعدادی از روایات زمان بازخواست و تنبیه از شش یا هفت سالگی آمده است. برای مثال، پیامبر اسلام(ص) فرمود: «وقتی فرزندانتان شش ساله شدند، امر کنید نماز بخوانند؛ وقتی هفت ساله شدند، (در صورت لزوم) می توانید آن ها را بزنید».[9]

 

همسر امام خمینی(ره) نقل می کند که امام از هفت سالگی در تربیت دینی دقت داشتند و می گفتند: «بچه ها از هفت سالگی نماز بخوانند. بچه ها را وادار به نماز کن تا وقتی نه ساله شدند، عادت کرده باشند».[10]

 

سادات معتقد است: «انجام تکالیف دینی را نباید تا زمان بلوغ به تأخیر انداخت؛ بلکه باید انس و عادت لازم را پیشاپیش در آن ها به وجود آورد تا در زمان بلوغ مشکلی از این نظر به وجود نیاید. خانواده هایی که از فرصت دوران کودکی برای این منظور استفاده نمی کنند، در دروان بلوغ و نوجوانی به طور معمول با مشکلات جدی روبه رو می شوند؛ زیرا کسی که انجام تکالیف دینی را تا مرحله نوجوانی یا جوانی و بزرگ سالی به تأخیر انداخته است، هرچند معتقد به موازین دینی باشد، به علت نبود ممارست عملی و آمادگی روحی، به طور معمول نمی تواند به راحتی به احکام دینی عمل کند. اغلب کسانی که در سنین بالاتر وظایف عبادی خود را انجام نمی دهند، بی اعتقاد به مبانی دینی نیستند؛ بلکه آن ها معمولاً کسانی هستند که در گذشته ورزیدگی و آمادگی لازم را به دست نیاورده اند.... بنابر این استدلال کسانی هستند که معتقدند طفل پس از رسیدن به حد تشخیص، خود باید مسیر خویش را انتخاب کند و نباید پیشاپیش عادت به برخی امور از جمله تکلیف دینی را در او به وجود آورد، به هیچ روی درست نیست. اگر این استدلال صحیح باشد، باید تربیت را تا رسیدن به سن تشخیص تعطیل کرد؛ حال آنکه تربیت به یک معنا چیزی جز ایجاد عادات در کودک نیست...».[11]

 

نوشته اند: روزی «آندره مالرو» ادیب مشهور، درباره تعلیم و تربیت و اهمیت فوق العاده آن برای مردم سخنرانی مفصلی ایراد کرد که سخت مورد توجه قرار گرفت. وقتی نطق او پایان یافت، زنی از میان جمعیت پیش رفت و گفت: جناب مالرو! بنده از چه زمانی می توانم تعلیم و تربیت فرزندم را شروع کنم؟

 

مالرو، مؤدبانه پرسید: بچه شما کی متولد می شود، خانم؟

 

زن با شگفتی جواب داد: کی متولد می شود؟ عجب، کودک من الان چهار سال دارد، آقا!

 

در این هنگام مالرو فریاد زد: چهار سال؟! ای داد و هزار افسوس! بانوی عزیز، شما هم اکنون بهترین سال های عمر آن طفل بیچار را هدر داده اید! [12]

 

بنابراین، ضروری است تمهیدات لازم برای فراگیری و گرایش کودکان به انجام اعمال عبادی از سنین خردسالی فراهم شود تا افزون بر ایجاد و تقویت روحیه دین داری و دین باوری، زمینه عمل به تکالیف عبادی نیز برای آنان فراهم شود.

آماده سازی در کودکان

 

یکی از اصول تربیتی عبادی، اصل «زمینه سازی» و ایجاد آمادگی در کودکان از نظر روحی، روانی و عاطفی نسبت به عبادات است. این اصل افزون بر تأکید نسبت به عبادات، باعث آمادگی پذیرش و انجام تکالیف شرعی و همچنین جلوگیری از کم توجهی کودکان نسبت به مسائل عبادی نیز می شود. بر اساس اصل «آماده سازی»، ضروری است پیش از آنکه احکام و اعمال عبادی در حق کودکان به مرحله وجوب برسد، زمینه رویارویی صحیح با احکام و اعمال عبادی را در آنان ایجاد کرد؛ زیرا این اقدام در رشد و کمال معنوی انسان تأثیر مستقیم دارد.

 

هدف از تربیت عبادی در دوره کودکی، پرورش و تقویت روحیه عبادی و ایجاد آمادگی برای «تکلیف پذیری» و تشویق کودکان به انجام تکالیف عبادی است. برای تحقق این هدف می توان براساس برنامه ای منظم، بدان جامه عمل پوشاند؛ زیرا اگر کودک بدون آمادگی قبلی به تکالیفی مکلف شود، طبیعی است که از عهده آن بر نمی آید و چه بسا میزان تکلیف پذیری او نیز پایین آید و یا تکالیف را بدون انگیزه و به صورت ناقص انجام دهد. البته باید توجه داشت که برای ارائه هر مفهومی به کودک، ابتدا باید آمادگی از نظر شناختی و عاطفی در او ایجاد شود تا در نهایت به رفتار عملی در کودک بینجامد. متأسفانه گاهی در مدارس حتی در درس دینی، دانش آموز در همان سطح اولیه شناختی و عاطفی باقی می ماند؛ در حالی که تربیت دینی به ویژه تربیت عبادی به معنای واقعی، باید به صورت عملی در وجود متربی تحقق یابد تا انگیزه درونی به یادگیری و در نتیجه انجام دادن آن را داشته باشد. اولیا و مربیان نباید یک باره کودکان را به انجام تکالیف دینی و عبادی ملزم و مجبور سازند؛ بلکه اول باید زمینه انجام برخی از مسایل دینی و عبادی را برای آنان فراهم آورند. از این رو، وقتی کودک به سن درک و تمییز می رسد، باید به تدریج از مسائل و تکالیف آسان و محسوس شروع و به تدریج به سوی معقولات حرکت کند.

 

برای زمینه سازی اعمال عبادی در کودکان، نخست باید تمهیداتی فراهم شود که در دین مقدس اسلام بدان پرداخته شده است. برای مثال مستحب است هنگام تولد در گوش نوزاد، نوای ملکوتی اذان و اقامه نواخته شود. فقیهی در بیان فلسفه آن می نویسد: «شاید این بدان علت باشد که این عمل آثار روانی و تربیتی بسیار مفیدی را در کودک به جای می گذارد، گرایش فطری کودک را به خدا و پرستش رشد می دهد و نخستین بذر نماز را در دل کودک می کارد. این عمل زمینه ساز شخصیت مطلوب او ـ در بزرگ سالی ـ است».[13]

 

به طور تقریبی همه فقها بر مسئله آماده سازی و تمرین کودکان در دوران کودکی نسبت به تکالیف عبادی تأکید کرده اند. فقها در کتاب های فقهی بابی را با عنوان «احکام الصبی»، به اعمال عبادی کودکان غیربالغ و وظایف والدین در این رابطه اختصاص داده اند که از مجموع آن ها این اصل مهم تربیتی استنباط می شود. در فقه آمده است پدر و جد پدری، شرعاً موظف به تمرین دادن کودکان به عبادت، اعم از واجب و مستحب و همچنین قضای آن می باشند. [14] حتی آنان موظف به بیدار کردن کودکان از خواب برای نماز هستند؛ مگر آنکه به دلیل بیماری یا عذر دیگری، باعث آزار و اذیت او شود که در این صورت باید حال کودک را مراعات کرد. [15]

 

فلسفی می نویسد: «برای اینکه کودکان از اول مؤمن و خداپرست تربیت شوند، لازم است میان جسم و جان آن ها نیز از نظر ایمان هماهنگی برقرار باشد. به همین جهت، اسلام از طرفی پدران و مادران را مکلف نموده است که فرزندان را به خدا متوجه کنند و به آنان خداپرستی و تعالیم دینی را بیاموزند و از طرف دیگر دستور داده است اطفال را به نماز و عبادات تمرینی وادارند».[16]

 

برای تحقق این هدف شهید مطهری معتقد است: «بچه ها را از کوچکی باید به نماز تمرین داد. دستور رسیده است که به بچه از هفت سالگی نماز تمرینی یاد بدهید. البته بچه هفت ساله نمی تواند نماز صحیح بخواند؛ ولی صورت نماز را می تواند بخواند. از هفت سالگی می تواند به نماز عادت کند؛ چه پسر و چه دختر؛ یعنی همان اولی که بچه به دبستان می رود، باید نماز را در دبستان به او یاد بدهند؛ در خانواده هم باید به او یاد بدهند».[17]

 

بنابراین، می توان گفت فلسفه آموزش و تمرین عبادات به کودکان در دوره کودکی این است که آنان آمادگی پذیرش و انجام تکالیف شرعی و عبادی را برای زمان بلوغ پیدا کنند. بناری در این زمینه معتقد است: «ورود کودکان به مرحله جدیدی که به یک باره کلیه احکام الزامی اعم از واجبات و محرمات درباره آنان حتمیت می یابد، مستلزم برخی مشقت ها و سختی ها نسبت به آنان است و همین امر چه بسا سبب تکلیف گریزی و سهل انگاری آنان نسبت به احکام شرعی گردد. از این رو برای پیش گیری از این وضعیت، در فقه احکامی برای کودکان وضع شده است و بدون آنکه الزام و اجباری بر کودکان باشد، آنان به انجام این احکام تشویق می شوند تا نوعی تمرین و آماده سازی برای آنان به حساب آید و در پرتو این تمرین با تکلیف آشنا شده و به تدریج به انجام آن ها عادت نمایند و هنگام بلوغ به آسانی به احکام الزامی تن دهند و به وظایف شرعی خود عمل کنند».[18]

 

در حقیقت، انجام عبادات در کودکی یک نوع زمینه سازی است و موجب ملکه شدن آن اعمال در روح و جان کودک می شود. در نتیجه، چنین کودکانی بعد از سن تکلیف، عبادات را با آمادگی و سهولت بیشتری انجام می دهند؛ اما کسانی که تا هنگام رسیدن به تکلیف شرعی با مسائل عبادی آشنایی نداشته و یا عبادتی را به جا نیاورده اند، این اعمال را با دشواری بیشتری انجام می دهند. امینی می نویسد: «با این برنامه [والدین] می توانند فرزندان خویش را به نماز خواندن عادت دهند؛ به طوری که وقتی به سن بلوغ رسیدند، خود به خود و بدون فشار نماز را بخوانند و از انجام آن لذت برند. اما اگر پدر و مادر به بهانه اینکه هنوز به حد تکلیف نرسیده، به نماز خواندن او اعتنا نداشته باشند و تا سن بلوغ آن را عقب بیندازند، انجام آن عبادت در سن بلوغ برای بچه دشوار خواهد بود یا اصلاً زیر بارش نمی رود و اگر هم نماز خوان شود، چندان تقیدی به آن نخواهد داشت و با اندک بهانه ای ممکن است آن را ترک نماید؛ زیرا عملی که از زمان کودکی عادی نشده باشد، عادت کردن به آن دشوار خواهد بود. بدین جهت پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) به طور اکید دستور می دهند که کودکان را از شش یا هفت سالگی به نماز خواندن عادت بدهید».[19]

 

معاویهبن وهب از امام صادق(ع) پرسید: در چه سنی کودک به اعمال عبادی وادار می شود؟ حضرت فرمود: «بین شش و هفت سالگی».[20]

 

پس اگر بخواهیم کودکان با عبادات خو بگیرند و به آن عادت کنند، باید دوره کودکی را مغتنم شمرده، آنان را با اعمال و تکالیف عبادی آشنا کرد. در روایتی از امام باقر(ع) بیان شد که آموزش دینی را باید از سه سالگی شروع کرد. عبدالله بن فضاله می گوید: از امام محمدباقر(ع) شنیدم که فرمود: «وقتی کودک به سن سه سالگی رسید، از او بخواهید هفت بار «لا اله الاالله» بگوید. سپس او را به حال خود واگذارید تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد؛ در این هنگام به او آموزش دهید که هفت بار «محمد رسول الله» بگوید. سپس تا چهار سالگی او را آزاد بگذارید؛ آن گاه از وی بخواهید که هفت مرتبه «صلی الله علی محمد و آله» را تکرار نماید و سپس تا پنج سالگی او را رها کنید. در این وقت اگر کودک دست راست و چپ خود را تشخیص داد، او را در برابر قبله قرار دهید و سجده را به او بیاموزید و در سن شش سالگی رکوع و سجود را به او آموزش دهید. سپس رهایش کنید تا هفت سال او تمام شود. پس وقتی هفت سال او تمام شد، به او بگویید صورت و دست خود را بشوید (آمادگی برای وضو). سپس به او بگویید نماز بخواند؛ آن گاه کودک را به حال خود واگذارید تا نه سال او تمام شود. وقتی تمام شد، در این هنگام وضو گرفتن صحیح را به او بیاموزید و بر (ترک) آن تنبیه گردد و او را به نماز وادارید و بر (ترک) آن تنبیه گردد. وقتی وضو و نماز را فراگرفت، خداوند او و پدر و مادرش را می آمرزد؛ إن شاءالله!».[21]

 

در مورد روزه نیز امام(ع) برای تشویق، جذب و عادت کودکان به روزه، دستور می داد تا کودکان به اندازه توانایی شان روزه بگیرند و هرگاه تشنه یا گرسنه شدند، روزه را افطار نمایند. در حقیقت، این یک نوع زمینه سازی و آماده کردن کودکان برای گرفتن روزه کامل در زمان بلوغ است تا کم کم به این عمل عبادی عادت کنند. علامه حلی در فلسفه روزه گرفتن کودک می گوید: «روزه یک نوع تمرین است و سبب می شود کودک پس از بلوغ، انگیزه بیشتری به انجام آن داشته باشد و نیز باعث می شود نفس انسان ملکه پذیرش انجام واجبات را پیدا کند و از اخلاق ناپسند دور باشد...، [و یا می فرماید:] ما معتقدیم روزه کودک یک نوع تمرین بر عبادت است. لذا روزه بر کودک 7 ساله در صورتی که توان و طاقت آن را داشته باشد، مستحب است تا در زمان بلوغ به انجام آن دعوت شود».[22]

 

از مجموع روایات بر می آید که باید از همان کودکی، آمادگی و زمینه های لازم در زمینه آموزش و تربیت عبادی را در کودکان به وجود آورد تا آمادگی لازم برای مراحل بالاتر آموزش عبادی در آنان ایجاد شود. برای آماده کردن و زمینه سازی اعمال عبادی در کودکان، می توان اقداماتی را در نظر گرفت که در شماره آینده به آن ها می پردازیم.

 

ادامه دارد...

 

 

 

پی نوشت:

 

*. آنچه می خوانید، برگرفته از دو فصل نامه علمی ـ تخصصی «اسلام و پژوهش های تربیتی» و به قلم آقایان حسن ملکی، عباسعلی شاملی، مهدی شکراللهی، با اندکی تصرف می باشد.

 

[1]. تربیت دینی، محمد داوودی، ص 26.

 

[2]. همان، ص 111.

 

[3]. الگوهای تربیت اجتماعی، محمدعلی کریمی نیا، ص 212.

 

[4]. درآمدی بر تربیت دینی با توجه به پیشرفت ادارکات دینی در کودکان و نوجوانان، محمدرضا فضل الله، ترجمه: فرزدق اسدی، مجله تربیت اسلامی، ش 3، ص 139.

 

[5]. تربیت، ابراهیم امینی، ص 251 و 252.

 

[6]. کنزالعمال، علاءالدین حسام الدین هندی، ج 16، ص 441.

 

[7]. بحارالانوار، ج 16، ص 288.

 

[8]. اصول کافی، ترجمه: سیدجواد مصطفوی، ج 3، ص 409.

 

[9]. مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج 3، ص 19.

 

[10]. امام در سنگر نماز، امام خمینی(ره)، دفتر 7، ص 104.

 

[11]. رفتار والدین با فرزندان، محمدعلی سادات، ص 80.

 

[12]. الگوهای تربیت اجتماعی، همان، ص 44.

 

[13]. شیوه های ترغیب و جذب به نماز، علی نقی فقیهی، ص 30.

 

[14]. توضیح المسائل، امام خمینی(ره)، م 1389.

 

[15]. مجمع المسائل، گلپایگانی، ج 1، ص 527، م 51.

 

[16]. کودک، محمدتقی فلسفی، ج 2، ص 186.

 

[17]. گفتارهای معنوی، مرتضی مطهری، ص 100.

 

[18]. نگرشی به تعامل فقه و تربیت، علی همت بناری، ص 133.

 

[19]. تربیت، همان، ص 251 و 252.

 

[20]. التهذیب، ج 2، ص 381.

 

[21]. تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، محمدبن حسن حر عاملی، ج 21، ص 474.

 

[22]. مختلف الشیعه، ابومنصوربن یوسف حلی، ج 3، ص 488 ـ 385.

 

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 110